مطابق با ون دورن و همکارانش مدیریت مشارکت مشتری بایستی د رمضمون سایر ابتکارات بازیابی مانند تبلیغات، حفظ مشتری، مدیریت شکایت، بهبود خدمات و برنامه های ارائه پاداش و وفاداری بررسی گردد. به عبارت دیگر ورهوف و لمون، مدیرت مشارکت مشتری را به عنوان یک چشم انداز در حال ظهور در مدیریت مشتری بایستی به عنوان مولفه تلاش شرکت در راستای افزایش ارزش مشتری با جذب مشتریان جدید، حفظ مشتریان موجود، کاهش هزینه های مشتریان جاری و فروش محصولات و خدمات بیشتر برای مشتریان درک گردد.
بکرز و همکارانش به این نکته اشاره کردند که راهبردهای صریح شرکت ها برای تهییج مشارکت مشتری می تواند سبب افزایش راندمان و اثربخشی خلق ارزش و افزایش روابط مشتری گردد. کومار و همکارانش روی نیاز به شناسایی و اندازه گیری مشارکت مشتری در شرکت ها برای رشد خط مبنا تاکید کردند و چهار مولفه ارزش مشارکت مشتری و معیارهای این مولفه ها را پیشنهاد کردند. بعلاوه کومار چارچوب ارزش مشتری و معیارهای جامعی را پیشنهاد کردند که شرکت ها سعی در کسب و اندازه گیری ارزش مشارکت مشتری به منظور سودآوری آن دارند.
مدیریت مشارکت مشتری یک مولفه حیاتی مدیریت ارزش مشتری و اثربخشی و کارآیی آن به لحاظ چشم انداز کوتاه و بلند مدت بایستی با منطق معیارهای عملکرد بازاریابی یکپارچه گردد. بنابراین، ارزیابی تاثیرات مدیریت مشارکت مشتری بایستی در تطابق با منطق بهره وری بازاریابی صورت گیرد. یعنی راهبرد و تاکتیک های بازاریابی، تاثیر مشتری، دارایی های بازاریابی، موقعیت مالی شرکت، ارزش شرکت. در نتیجه با توجه به دارایی های بازاریابی، تاثیرات مدیریت مشارکت مشتری بایستی با اهداف مدیریت دارایی مشتری با ارجاع به موضوع کسب مشتری، حفظ آن و توسعه حاشیه سود هماهنگ گردد.