این نوع تحلیل هنگامی نتیجه دارد که توسعه استراتژی های مختلف برای مشتریان مختلف در مجموعه را موجب شود. چندین استراتژی وجود دارد.
- حفظ ارتباط: این مورد زمانی معنا پیدا می کند که مشتری از لحاظ استراتژیک برای رقبا جذاب و بااهمیت باشد.
- طراحی و برنامه ریزی مجدد ارتباط: در این مورد مشتری در حال حاضر سودآور نیست، اما اگر هزینه ها اصلاح و از ارتباط حذف شوند، این مشتری هم می تواند سودآور باشد. این امر ممکن است به معنای کاهش یا خودکار کردن سطح خدمات یا خدمات دهی به مشتریان از طریق کانال های کم هزینه تر باشد.
- بهبود و تقویت ارتباط: همانند استراتژی بالا، هدف حرکت دادن مشتری به سمت بالای نردبان ارزش است. در این مورد این کار از طریق افزایش سهم شرکت از هزینه های مشتری در آن طبقه و از طریق شناسایی فرصت های فروش جنبی و فروش فزاینده انجام می گیرد.
- درو کردن و برداشت از ارتباط: وقتی سهم شما از خرج و هزینه های مشتری ثابت باشد و نخواهید منابع بیشتری را صرف گسترش و توسعه مشتری کنید، ممکن است احساس کنید که مشتری به حداکثر ارزش رسیده است. تحت این شرایط شما شاید بخواهید حاصل درو را برداشت کنید، یعنی به قصد صرف نقدینگی برای توسعه و پیشرفت دیگر مشتریان، بخواهید گسترش وجوه نقد را بهینه سازید. این مسئله به ویژه ممکن است زمانی خوشایند و جالب باشد که مشتری در یک بازار رو به نقصان قرار داشته، هزینه خدمت رسانی بالا و یا تمایل زیادی برای رفتن به سوی رقبا را دارد.
- خاتمه دادن به ارتباط: کنار گذاشتن افراد به طور کلی برای فروشندگان و متخصصین بازاریابی نفرت انگیز است. به هرحال، هنگامی که مشتری هیچ نشانه ای از کمک و نشانه ای از کمک و نقش قابل توجهی در آینده ندارد، این روش می تواند بهترین انتخاب باشد.
- به دست آوردن مجدد مشتری: گاهی اوقات مشتریان انتخاب می کنند که تمام یا بخشی از کسب و کار خود را با تامین کننده دیگری انجام دهند. اگر آنان از لحاظ استراتژیک مهم و با اهمیت نباشند، منطقی است که بگذاریم و بروند. به هرحال وقتی مشتری مهم است، شاید لازم باشد که استراتژی های بازگرداندن را ایجاد و اجرا کنید. نقطه شروع باید درک این مسئله باشد که چرا آنان کسب و کار خود را دور کردند؟
- شروع یک ارتباط: وقتی شما تشخیص دادید که یک مشتری احتمالی، اهمیت استراتژیک بالقوه ای برای آینده دارد، باید یک طرح جهت جذب مشتری به نردبان ارزش به وجود آورده و ارائه کنید.